«چو ایران نباشد…» و «بسی رنج بردم…» از کجا آمده‌اند؟!
شناسه : 1103
0
فرزاد قائمی می‌گوید بیت‌های مشهور «چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» و «بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی» از فردوسی نیستند و به او منسوب شده‌اند؛ او توصیح می‌دهد این بیت‌ها از کجا آمده‌ و بین مردم معروف شده‌اند.
ارسال توسط :
پ
پ

این استاد دانشگاه و شاهنامه‌پژوه درباره بیت‌های منسوب به فردوسی می‌گوید: ابیات الحاقی شاهنامه یا ابیات منسوب به فردوسی را که در میان مردم بسیار مشهور  شده می‌توان به دو بخش تقسیم کرد؛ بخشی از این ابیات، ابیاتی است که هیچ ربطی به شاهنامه ندارد و دیگران آن‌ها را در قالب ابیات الحاقی به شاهنامه سروده‌اند و به نسخه‌های متأخر شاهنامه افزوده شده و بعد هم در زبان عام و خاص افتاده و به عنوان بیت فردوسی شناخته شده‌اند، بخش دیگر بیت‌هایی است که شاعران حتی شاعران معاصر مانند حبیب‌الله نوبخت شیرازی، بر طریق و وزن و سیاق بیت فردوسی سروده‌اند و به نسخه‌های شاهنامه هم الحاق نشده اما به دلیل کمبود دانش عمومی به عنوان بیت فردوسی در زبان مردم راه پیدا کرده و به همین شکل تداوم پیدا کرده است. در سال‌های اخیر که فضای مجازی گسترش بسیار زیادی پیدا کرده، ابیاتی به نام فردوسی رد و بدل می‌شود که حتی به طریق و وزن و سبک و سیاق ابیات او نیست و ابیاتی‌ست که کسانی در همین سال‌های اخیر سروده‌اند و به فردوسی نسبت داده‌اند و عوام و بعضا خواص به عنوان بیت فردوسی از آن‌ها استفاده می‌کنند.

«چو ایران نباشد تن من مباد» از کجا آمده؟
 

او سپس درباره بیت «چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» توضیح می‌دهد: شاید بشود گفت یکی از مشهورترین ابیات الحاقی به «شاهنامه» و منسوب به فردوسی که قطعا سروده فردوسی نیست این باید باشد، اگر بگوییم مشهورترین بیت «شاهنامه» در میان مردم است، شاید خطا  نگفته باشیم. «چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» شاید مشهورترین بیت شاهنامه باشد، بیتی که از دست‌کاری  و ایجاد تحریفی آگاهانه در یکی از ابیات شاهنامه ایجاد شده و چون شور ملی خاصی در شنونده برمی‌انگیزد، در دوره معاصر  بسیار محبوب شده است. امروزه از اکثر مردمی که درخواست می‌کنیم بیتی از شاهنامه بخوانند، اولین  بیتی که بر زبان می‌آورند، این بیت است.

قائمی در ادامه درباره این‌که این بیت از کجا آمده بیان می‌کند: در داستان «رستم و  سهراب» هجیر فرزند گودرز مرزبان مرز میان ایران و توران است و وقتی پهلوان تورانی ناشناس که بعد مشخص می‌شود سهراب فرزند رستم است به ایران حمله می‌کند، به جنگ او می‌رود و از او به سختی شکست می‌خورد. سهراب ابتدا قصد کشتن او را دارد اما هجیر زِنهار طلب می‌کند و امان می‌خواهد. سهراب  به شرط دادن اطلاعات از سپاه ایران او را زنده نگه می‌دارد. وعده سهراب و هجیر در یکی از صحنه‌های معروف شاهنامه محقق می‌شود. وقتی سپاه ایران پیرامون دژ سفید، دژ مرزی ایران و توران، که در تصرف سهراب است اردو زده، سهراب از هجیر می‌خواهد تا هویت بخش‌های مختلف این سپاه را بر او آشکار کند. اهمیت این بخش از  این حیث است که ما شکل قرار گرفتن سراپرده‌های متفاوت و پرچم‌های آن‌ها و آرایش‌های نظامی سپاه ایران را با جزئیات شگفت‌انگیزی می‌بینیم، صحنه‌ای که مشابه  آن در شاهنامه یک‌بار دیگر و در ابتدای داستان «کیخسرو» در زمان عرض کردن سپاه ایران در مقابل کیخسرو، البته با تفصیل بیشتری دیده می‌شود. در این صحنه هجیر تمام جزئیات را با صحت به سهراب گزارش می‌کند الا یک بخش، آن بخش از اردوگاه مربوط به رستم است، زیرا رستم مهم‌ترین پهلوان ایران است و کسی که احتمالا با سهراب پنجه در پنجه درمی‌افکند. با وجود اصرار سهراب برای شناختن هویت رستم، هجیر از آشکار  کردن هویت او سر باز می‌زند  و او را پهلوانی چینی که نامش را نمی‌داند، معرفی می‌کند. هجیر دلیل پنهان کردن واقعیت را در درون خود این‌گونه تعبیر می‌کند که سهراب دنبال رستم است تا با انبوهی از سپاهیان او را دوره کنند و به ناجوانمردی او را بکشند. به زبان امروز نگران ترور رستم است و با وجود این‌که سهراب او را تهدید می‌کند که اگر حقیقت را از او پنهان کند، جانش را می‌گیرد، هجیر با خود می‌گوید  نمی‌توانم در ازای جانم، رستم را که ستون ایران است به خطر بیندازم، دیگر جان من و همه خاندانم چه ارزشی دارد؟ در واقع سه بیت است که به این مضمون اشاره می‌کند و ابیات را هجیر  در ذهن خود بیان می‌کند و  در این ابیات فردوسی ما را مهمان ذهن یک شخصیت کرده و دلیل هجیر را برای پنهان نگه‌داشتن حقیقت بر سهراب بازگو می‌کند. ابیات این‌گونه  است «اگر من شوم کشته بر دست اوی/ نگردد سیه روز چون آب جوی/ چو گودرز و هفتاد پور گزین/ همه پهلوانان با آفرین/ نباشد به ایران تن من مباد/ چنین دارم از موبد پاک یاد» (بر مبنای تصحیح «شاهنامه» خالقی مطلق، جلد ۲، ص ۶۶، شماره ابیات ۵۹۷ تا ۵۹۹)  چنان‌چه واضح است، بیت آخر، با بیت پیشین موقوف‌المعانی و  مقدمه دست‌کاری و ساختن بیت مشهور شده است.

این استاد دانشگاه ادامه می‌دهد: هجیر می‌گوید اگر نیای بزرگ من گودرز  با هفتاد پسر و نوه و نبیره‌اش که همه  پهلوانان ستودنی هستند، قرار است نابود شوند، بگذار من نیز نباشم و تن من مباد و این دَستان را از موبد پاک به یاد دارم، گویا تمثیلی یا به زبان «شاهنامه» دَستانی را از زبان یک موبد یا روحانی دینی یاد می‌کند و مطابق این دَستان اگر کشور به خطر بیفتد، جان یک انسان در مقابلش چه ارزشی دارد. قطعا ابیات جنبه ملی دارد و کاربردشان هم در شاهنامه جنبه ملی دارد، هجیر در جایی جان خود را دارد به خطر می‌اندازد تا از کیان سرزمینش دفاع کند. علت این است، چون جان رستم به عنوان تنها سدی که در مقابل دشمن، یعنی سهراب است، به خطر  می‌افتد، هجیر تصمیم می‌گیرد خودش را به خطر  بیندازد و رستم را به خطر  نیندازد. بیت کاملا ملی است و هویت‌طلبی در آن‌ پررنگ است ولی جدا از داستان کاربرد ندارد. در نتیجه این بیت مطابق  نظر یکی از  شاهنامه‌پژوهان معاصر، ابوالفضل خطیبی احتمالا محصول دست‌کاری یکی از شاعران معاصر به نام نوبخت بوده و به این شکل تغییر پیدا کرده است؛ «نباشد به ایران تن من مباد» تبدیل شده به «چو ایران نباشد تن من مباد». مصرع دوم «بر این بوم  و بر  زنده یک تن مباد» هم با کلیت  فضای شاهنامه در تناقض است. در ابیات فردوسی، یک نفر می‌گوید من بمیرم که بقیه حفظ شوند اما در این بیت شاعر  می‌گوید، اگر ایران نباشد هم من نباشم و هم هیچ کدام از مردم، یعنی سرزمین بر مردم سرزمین رجحان داده شده است و این  به هیچ وجه با  وطن‌دوستی مورد نظر فردوسی همخوان نیست و قطعا این بیت مشهور، بیت فردوسی نیست و مضمون آن هم از مضمونی که در ابیات فردوسی وجود دارد، فرسنگ‌ها فاصله گرفته است.

 از کِی «بسی رنج بردم در این سال سی» وارد شاهنامه شده؟


 قائمی همچنین درباره بیت «بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی» می‌گوید: این بیت اگر از بیت قبلی که درباره‌اش صحبت کردیم، مشهورتر نباشد، کمتر مشهور نیست. شاید این دو بیت را بتوان مشهورترین ابیات الحاقی شاهنامه نام‌گذاری کرد، این بیت با بیت قبل تفاوتی دارد؛ همان‌طور که گفتم ابیات الحاقی منسوب به فردوسی  دو دسته‌اند؛ برخی از دست‌کاری ابیات فردوسی  به وجود آمده‌اند مانند بیت قبل و برخی هم ابیات جدید هستند که دیگران  به ابیات فردوسی اضافه کرده و با به او نسبت داده‌اند. این بیت از این دست است.  «بسی رنج بردم در این سال سی» با وجود شهرتش در نسخه‌های کهن شاهنامه وجود ندارد؛ از میان ۱۱ نسخه کهنی که در تصحیح شاهنامه دکتر خالقی مطلق به عنوان نسخ درجه اول و بنیادی در متن اصلی مورد استفاده قرار گرفته، هیچ‌کدام این بیت را ندارد. اولین نسخه‌های «شاهنامه‌» که این بیت را نقل کرده‌اند متعلق به سده هشتم و نهم  هستند. می‌شود گفت از میانه سده هشتم به بعد این بیت به نسخه‌ای از  شاهنامه راه پیدا کرده و متعاقبا در نسخه‌های دیگری نیز دیده شده اما انتهای قرن نهم، نسخه‌هایی که این بیت را دارند بسیار انگشت‌شمارند اما از قرن دهم به بعد  این بیت در نسخه‌های شاهنامه فراوان دیده شده و هم در زبان خاص و عام افتاده است که جزو ابیاتی است که در بسیاری از نسخه‌ها به هجونامه جعلی منسوب به فردوسی نیز اضافه شده است.

 چرا «بسی رنج بردم در این سال سی» برای شاهنامه نیست؟

 این استاد دانشگاه خاطرنشان می‌کند: این بیت به دو دلیل قطعا سروده فردوسی نیست؛ اولا عدم وجود آن در نسخ کهن و معتبر شاهنامه و ثانیا وجود واژه «عجم» در  این بیت. این واژه در زبان عربی اصالتا به معنای گنگ و لال است و در مقابل عرب به کار می‌رود،  عرب به معنای زبان‌آور و فصیح است.  در حقیقت اعراب با توجه به تعصبی که به زبان خود داشتند، از هرکس که به زبانی غیر عربی صحبت می‌کرد، با این تعبیر یاد می‌کردند. مشابه این تعبیر در میان اغلب اقوام نسبت به اقوام متفاوتی که خصوصا  با آن‌ها تخاصم داشتند، دیده می‌شود مثلا واژه «بربر» میان یونانی‌ها و واژه «تازی» در میان ایرانیان که هر دو مورد برای اقوام بیگانه و به ویژه دشمنان آن‌ها به کار می‌رفت. در مورد اول یونانیان ایرانیان را بربر می‌خواندند و در مورد دوم  ایرانیان اعراب را تازی می‌خواندند. اما با توجه به برخورد نزدیک ایرانیان و اعراب به ویژه بعد از اسلام، واژه عجم بیشتر برای ایرانیان به کار رفت تا جایی که به تدریج به معنای ایرانی در فارسی و عربی جایگزین شد،  تا حدی که از سده‌های ششم و هفتم به بعد واژه عجم در حالی به معنای ایرانی به کار می‌رفت که دیگر جنبه تحقیرآمیز گذشته خود را  از دست داده بود و شاعری که این بیت را سروده قطعا با چنین ذهنی به واژه عجم نگاه می‌کرده و در بیتی که بیت پارسی‌گرایانه و ایران‌گرایانه‌ای است، از این واژه استفاده کرده است. ولی احتمالا در روزگار فردوسی هنوز خواص به معنای منفی این واژه وقوف داشتند و به همین جهت فردوسی این واژه را در شاهنامه حتی یک‌بار استفاده نکرده و می‌توان آن را در میان ابیات الحاقی پیدا کرد و قطعا این بیت نیز سروده فردوسی نیست.

 فردوسی زن‌ستیز و نژادپرست نیست


قائمی در پایان بیان می‌کند: ابیات زیادی در میان مردم  وجود دارد که سروده فردوسی نیست؛ برخی معتقدند شاید نباید وقتی  بیتی تا این حد مشهور است نسبت به اصالت آن در ذهنیت مردم تشکیک ایجاد کرد اما این حرف، حرف درستی نیست خصوصا وقتی می‌فهمی خیلی از این بیت‌ها مضمونی دارد که در تضاد با اصل مضمونی «شاهنامه‌» فارسی است؛ ابیاتی که بعضا ضد زن یا نژادپرستانه هستند، ابیاتی مانند «زن و اژدها هر دو در خاک بِه / جهان پاک ازین هر دو ناپاک به» که بیت بسیار ناشایستی است و در هیچ نسخه معتبری نیست، این بیت اول بار در قرن نهم به نسخه‌ای از «گرشاسپ‌نامه» الحاق شده و بعدها در نسخه‌های شاهنامه‌ هم توسط کاتبان ضدزن به فردوسی انتساب پیدا کرده است یا بیت عرب‌ستیزانه «ز شیر شتر خوردن و سوسمار/ عرب را بدان جا رسیده‌ است کار/ که تاج کیانی کند آرزو/ تفو بر تو ای چرخ گردون تفو» این بیت هم در هیچ‌کدام از نسخه‌های کهن شاهنامه وجود ندارد و ضمن این‌که واژه‌هایی مانند «تفو» به کار رفته که در شمار واژه‌های «شاهنامه» نیست. ابیات دیگری مشابه این ابیات در زبان خاص و عام وجود داد که آگاهی بخشیدن درباره این بیت‌ها کمک می‌کند ذهنیت‌های غلطی که نسبت به فردوسی در آرای عمومی وجود دارد و این روزها به وسیله فضای مجازی  به سرعت در حال تکثیر است، اصلاح شود و مردم  فردوسی حقیقی را بشناسند؛ شاعر آزادمردی که بدون هیچ تعصب جنسی و نژادی و یا حتی مذهبی آرزوی  تعالی و خوشبختی سرزمینش را از بن دندان جست‌وجو می‌کرده و زندگی‌اش را وقف این کار کرده است.

«چو ایران نباشد...» و «بسی رنج بردم...» از کجا آمده‌اند؟!

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.