این پژوهشگر و استاد زبان و ادبیات فارسی درباره بیتهای «شاهنامه» که در انتساب آنها به فردوسی تردید وجود دارد، اظهار میکند: بیت «بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی» جعلی شمرده میشود. «چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» را تردید دارم که جعلی باشد.
او در توضیح بیشتر میگوید: البته منطقا به نظر میآید مصرع دوم «چو ایران نباشد» ساختگی باشد؛ مصرع اول معقول و منطقی است و مشکلی نیست زیرا خیلیها میگویند اگر ایران نباشد بهتر است من هم نباشم. اما در مصرع دوم «بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» را خیلی افراطی و غیرمنطقی میدانم زیرا مانند این است که ما از همه ساکنان کره زمین نیابت داریم بگوییم اگر ایران نباشد اصلا هیچ کسی وجود نداشته باشد. این طرز فکر افراطی یا به قول امروزیهای شوونیستی است.
حمیدیان درباره بیت «بسی رنج بردم…» هم بیان میکند: از مفردات این بیت برمیآید که جعلی باشد؛ در «عجم زنده کردم بدین پارسی» واژه عجم یکی از کلماتی است که شک داریم کاربرد فردوسی باشد. اگر این بیت را جعلی میدانم برای همین است، زیرا عجم معمولا کاربرد فردوسی نیست و تا جایی که میدانم فردوسی شاید دو یا سه بار احتمال داده میشود که «عجم» را به کار برده باشد. عجم کلمه خوبی نیست و به نظرم فردوسی از به کاربردن این کلمه پرهیز داشته است، زیرا معنای اصلی عجم یعنی گنگ. اعراب خود را صاحب زبان قوی و چنین و چنان میدانستند و اقوام دیگر را عجم میگفتند، به این معنا که گنگ هستند و زبان درست و حسابی ندارند.
نویسنده «شاهنامه فردوسی: متن کامل (براساس چاپ مسکو)»، «شرح شوق (شرح و تحلیل اشعار حافظ)» و «سعدی در غزل» درباره دلیل شهرت این بیتهای جعلی نیز میگوید: مسائل بسیاری در این زمینه دخالت دارد، این متن به دست خیلی از گروهها افتاده که هرکدام گرایش خاص خود را داشته و بر اساس میل یا ایدئولوژی خود تغییراتی به وجود آوردهاند؛ برای مثال آنهایی که گرایش مارکسیستی داشتند، مطابق میل خود یک جور تغییرات دادهاند و آنهایی که مذهبی بودند کارهای دیگری کردهاند. دیباچه شاهنامه اولین جایی است که تغییراتی ایجاد شده و بیتهایی اضافه کردهاند. آنجایی که درباره حضرت علی (ع) صحبت میکند و بعد ابوبکر و عمر و عثمان را میآورند. گفتهاند جز بخش حضرت علی(ع) بقیه ابیات الحاقی است زیرا فردوسی شیعه بوده و به حضرت علی (ع) عشق میورزیده است.
این استاد دانشگاه ادامه میدهد: فردوسی اوایل قرن پنجم فوت شد و چند سالی را که در قرن پنجم زندگی میکرده مصادف با روزهای پیری و ناداری و وضع خراب مالی و بیماریهای مختلف و سستی دست و پا بوده است. در واقع اصل شاهنامه در قرن چهارم شکل گرفته است، اما وقتی به قدیمیترین نسخهای که از شاهنامه به جا مانده، مراجعه میکنیم یک نسخه لندن مورخ ۶۷۵ قمری بوده که میشود اواخر قرن هفتم و دیگری نسخه مورد استفاده آقای خالقی مطلق که نسخه فلورانس باشد، خیلی هم دربارهاش گرد و خاک و بگو و مگو کردند برای سال ۶۱۴ قمری بوده است. در هر حال حدود نزدیک به سه قرن بین فوت فردوسی بزرگوار تا قدیمیترین نسخه خطی که ما در دسترس داریم، فاصله بوده است. در حدود دو سه قرن ممکن است خیلی بلاها سر یک متن بیاید. باید به این موضوع توجه کرد؛ اگر الان به دو کاتب بگویید که به هر کدام فلان قدر مزد میدهید و بیاید شاهنامه را با خط خودتان برای ما کتابت کنید، اگر کار آنها را با هم مقایسه کنید، با اینکه دو نفر هستند و همزمان کار میکنند، ممکن است کلی تفاوت ببینید، کلی حذف و اضافه و تکرار باشد و حتی ممکن است کلی کلمات را غلطخوانی داشته باشند، چه رسد به اینکه بیش از دو قرن فاصله باشد و هیچ نسخه دیگری هم وجود نداشته باشد که لااقل ما را کمابیش از اصالت ابیات خاطرجمع کند. دلیل اصلیاش این است. مرحوم استاد علامه مجتبی مینوی میگفت «شاهنامهای که در دست ماست، حرامزاده است». او نمیخواست اهانت کند زیرا خود شیفته و بزرگشده «شاهنامه» بود ولی میگفت به این دلایل و به انگیزههای مختلف و در فاصله زمانی معلوم نیست چه متنی برایمان پدید آوردهاند. در واقع نمیتوانیم روی اصالت ابیات آن قسم حضرت عباس بخوریم. بحث بر سر این است.
ثبت دیدگاه