روز صف و هیاهو در نمایشگاه کتاب
شناسه : 2206
0
صبوری برای پرشورتر شدن نخستین نمایشگاه کتابی که در روزگار کرونایی به مصلای تهران آمد، حالا کار را به جایی رسانده که دیگر عریض‌تر شدن راهروها هم نمی‌توانند امکان سوزن انداختن در جمعیت بازدیدکنندگان آخرین جمعه این رویداد را فراهم کنند؛ از هر سو صفی طویل می‌شود و هر هیاهویی عده‌ تازه‌ای را به خود مهمان می‌کند.
ارسال توسط : منبع : ایسنا
پ
پ

«آمدی جانم به قربانت ولی…» ولی ندارد! همچون گرفتن ماهی از آب، ظاهرا هر زمان به نمایشگاه کتاب تهران هم برسی، به‌موقع است. اینک احوال روزهای پایانی سی‌وسومین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران نیز چیزی جز این نیست.  

به گزارش ایسنا، بی‌مقدمه می‌توان گفت که در آخرین جمعه نمایشگاه کتاب امسال جای سوزن انداختن نیست؛ اما دو روز پایانی این هفته درحالی شلوغ‌ترین روزهای رویداد امسال بودند که روزهای آغازین نمایشگاه خلوت و کم‌هیاهو گذشتند. حتی مسیرهای اطراف مصلای تهران که به نمایشگاه منتهی می‌شوند، از همان ساعات آغازین روز پرترافیک شدند.اما از بگومگوهای خریداران بر سر قیمت‌های سربه‌فلک‌کشیده کتاب‌ها با فروشندگان که بگذریم، باید گفت بالاخره همه که برای کتاب خریدن نمی‌آیند؛ این‌که در میان غرفه‌های نمایشگاه جمعیت تنگاتنگ یکدیگر، ماسک‌ زده و نزده، در پی چیزی می‌روند، آن چیز لزوما کتاب نیست؛ برای مثال عده‌ای برای کنکاش در کار دیگران می‌آیند، از این رو یا به سبک خودشان در جایگاه خبرنگاران سرک می‌کشند و یا گه‌گاهی درباره مزایایی که خیال می‌کنند به این قشر تعلق می‌گیرد، پرس‌وجوهایی می‌کنند!انگیزه‌های دیگری هم البته بازدیدکنندگان را به سوی سالن‌های نمایشگاه کتاب می‌کشاند؛ در یک کلام گردش در تفرج‌گاهی که نه گران است و نه البته پردردسر. در روز شلوغ نمایشگاه، باز هم چهره تفریحی نمایشگاه کتاب تهران برای بازدیدکنندگان فریبنده‌تر است؛ از بازی‌هایی که گاهی پدر و پسر را سر یک میز می‌آورد تا تجمع نوجوانان برای صرف ناهار در گوشه‌ای از محوطه این رویداد، هر یک به‌نحوی مردمی را که گویا پول و شاید هم میل‌شان به خرید کتاب نمی‌کشد، مشغول می‌کند.

اما جمعه شلوغ نمایشگاه، صف‌ها و تجمع‌های متعددی را علی‌رغم شرایط کرونایی در خود در هم تنیده کرد؛ یکی از دلایل آن، حضور چهره‌هایی بود که گویا همانند دیگر بازدیدکنندگان، حضورشان در این رویداد را به روزهای پرهیاهو موکول کرده بودند. از این رو، صف‌ها و گردهمایی‌های امضای کتاب که فراوان هم در غرفه‌ها دیده می‌شود، از جمله صف‌های روز جمعه نمایشگاه بود. این دیدارها گاهی هم البته چهره حاشیه‌سازی به خود می‌گیرند؛ مثلا حضور فلان بلاگر مقیم خارج از کشور که مورد پرسش خبرنگاران در نشست خبری می‌شود، یا حضور همسر فلان بازیگر معروف که ازدواج و جدایی‌شان پر از حاشیه بود.

جان کلام این‌که در روز آخر هفته صف‌های بسیار دیده می‌شوند؛ مقابل غرفه آستان مقدس علوی برای توزیع تبرکی، مقابل دستگاه‌های راهنما، مقابل کیوسک‌های آب معدنی ۱۸۰۰ تومانی، مقابل اغذیه‌فروشی‌ها، مقابل صندوق‌داری غرفه‌ها، مقابل سرویس‌های بهداشتی، مقابل غرفه‌های خارجی برای عکس یادگاری با دیپلمات‌ها و … .

در گوشه‌های دیگری از نمایشگاه هم تب‌وتاب بخش مجازی این رویداد در جریان بود، برخی ناشران در حال بسته‌بندی بسته‌های پستی خریداران برای ارسال بودند. 

گذشته از وضعیت فیزیکی نمایشگاه کتاب که در روز جمعه هم سخنگوی نمایشگاه را به گفتن این وا داشت که: اگر بخواهیم همه غرفه‌ها همانند غرفه مهمان ویژه(قطر) باشند، ناشران داخلی از پس دادن هزینه‌های آن‌ها برنمی‌آیند؛ برخی از مسائل که شاید از پیش‌پاافتاده‌ترین چیزها در طراحی یک بنا باشند، هنوز جلب توجه می‌کنند؛ ازجمله در نظر نگرفتن بخشی برای تسهیل حرکت معلولین، به‌ویژه در بخش‌هایی همانند ناشران کودک و نوجوان یا نیم‌طبقه شبستان که عموما جز پله، مسیر دیگری برای حرکت در طبقات ندارند.

اما در امتداد بحث کهنه فروشگاهی بودن نمایشگاه کتاب، گوشه‌هایی از این رویداد شکل فروشگاهی‌تر به خود گرفته بود؛ به‌گونه‌ای که فروشندگان مردم را به خرید کتاب‌هایی تشویق می‌کردند که هنوز به قیمت قبل به فروش می‌رسیدند و البته تنها چند جلد هم از آن‌ها باقی مانده بود؛ ترفندی که البته ظاهرا هم عامل خوبی برای خرید کتاب‌هایی بود که اصلا به نیت خرید آن به غرفه پا گذاشته نشده بود.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.