به گزارش ایوان کتاب ،یدالله رفیعی، استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، مقالهای با عنوان «آسیبشناسی ترجمهی متون ادبی معاصر از عربی به فارسی» ارائه کرد. او در اینباره گفت: بحثِ پژوهش و نشر در کشور ما باید در قالب یک صنعت قرار بگیرد و به حمایت نیاز دارد. در این پژوهش، ترجمه باید بهعنوانِ یک صنعت مطرح شود. در تعریفِ ترجمه برخی اینطور گفتهاند: ترجمه انتقال مفاهیم از زبان مبداء به زبان مقصد است، اما برخی دیگر معتقدند که ترجمه بازتولید متنی جدید با توجه به مفاهیم متنِ مبدأ است. طبیعتاً هیچ مترجمی نمیتواند ادعا کند آنچه نویسنده اصلی در زبان مبداء مورد نظر داشته، به زبان مقصد منتقل میشود، به خصوص اگر ترجمه مربوط به شعر یا اثری ادبی باشد. هرقدر مترجم شرایط لازم برای ترجمه و دقّت لازم را داشتهباشد، مفهوم بهتر منتقل میشود.
او با اشاره به بیشترین چالشهای مترجمینِ متون ادبی و دشواریهای ترجمهی این دست از متون توضیح داد: مراحلِ ترجمه را به درک متن و بیان آن تقسیم کردهاند؛ یعنی مترجم باید تسلّط کامل و کافی به محتوای متن داشتهباشد و بعد از آن، مرحلهی بازتولید یا بازنویسیِ متن اتفاق میافتد. آنچه مطرح این است که مترجم باید در بحث ترجمه نوع متن را تشخیص دهد که چگونه است و در عینِ اهمیت، یکی از چالشهای بزرگ ترجمه به حساب میآید. از طرف دیگر، هر متن، عناصر تاثیرگذاری دارد که نویسنده هنگام نوشتن در نظر داشته و مترجم هم باید بتواند آن را به زبان مقصد منتقل کند. مسئلهی دیگر خوانندهی متن است؛ یعنی مترجم باید بداند خواننده و مخاطب کیست. بدون توجه به این قضیه مترجم نمیتواند موفق باشد. همچنین ترجمهی استعارات، مجازها و کنایههاست که حتماً باید در زبان مقصد بر اساس فرهنگ صاحبان زبان مقصد معادلسازی شود و در غیراینصورت، خواننده با مشکل مواجه میشود. یکی از دشواریهای ترجمهی متون ادبی، معادلیابیِ صحیح برای واژگان است؛ این واژگان اگر تحتاللفظی ترجمه شود برای مخاطب قابل استفاده نیست. بحثِ ساختار کلمات نیز از دیگر چالشهای مترجمانِ متون ادبیست؛ قواعدِ زبان عربی با فارسی تفاوتهای زیادی دارد. طبیعتاً اگر بهعنوانِ مترجم، با قواعد عربی یا فارسی آشنا نباشیم، نمیتوانیم ترجمهی صحیحی ارائه بدهیم.
رفیعی در آخر با اشاره به ویژگیهای ترجمهی خوب در حوزهی متون ادبی گفت: توجه به مفاهیم فرهنگی و تاریخی در هر دو زبان مبداء و مقصد، حفظ لحن نویسنده، در نظر مولف توسط مولف برای انتقال آن به متن مقصد، آشنایی به سبک هردو زبان، انتخاب معادل درست و در نهایت انتخاب دستور درست برای متن از جمله این ویژگیهاست.
در ادامه، فضلالله خدادادی، استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بینالمللی امام خمینی، نیز با ارائهی مقالهای تحت عنوان «عناصر و اسباب ایجاد طنز در گویشِ تایبادی» و در باب گویشهای خراسانی گفت: این گویشهای سرشار میتواند به غنای زبان فارسی و تصحیح متون و نسخ خطی به پژوهشگران کمک کند. خراسانی با گویشهای غرب افغانستان مقاربت دارد و با گویشِ دری عجین شده و کلماتی که در آن به کار میرود، میتواند برای پژوهشگران مفید باشد.
خدادادی اضافه کرد: «گویش» گونهی متمایزی از یک زبان در محدوهی جغرافیایی و اجتماعیست که صورت نوشتاری ندارد در حالیکه «زبان» صورتِ نوشتاری دارد که این مهمترین تفاوت زبان و گویش است.
او در پایان با برشمردن عناصر و اسباب طنز در گویش تایبادی گفت: این عناصر عبارتاند از ضربالمثلها، داستانها، کنایهها، اشعار، استعارهی تحکمیه و… . هرچند برای درک درست از موقعیت و زبان بدنِ گوینده بایستی در بافتِ یک گویش قرار گرفت.
در پایان، محمد محمودی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی نیز در نشست سوم این کنفرانس مقالهای تحت عنوان «نگاهی به جریان ادبیات داستانی اقلیمی در ایران» را ارائه کرد و گفت: نخستین رمان اقلیمی ایران با عنوان «روز سیاه کارگر» در سال ۱۳۰۵ منتشر شدهاست؛ داستان بلند «مرقد آقا» که در سال ۱۳۰۹ منتشر شده، اثر دیگری در این زمینه است. در این دوره دو جریان رمان فارسی شکل گرفتهبود که جریان اول رمان تاریخی و جریان دوم رمان اجتماعیست. شرایط و ساختار اجتماعیِ سیاسیِ ایران زمینه پیدایش گونههای مختلف رئالیسم فارسی را فراهم کرد. رفتهرفته آثاری پختهتر خلق شد که در آنها محیط اجتماعی و اقلیمی جزو ساختمایههای اصلی داستان است و نقشی کلیدی در آن دارد. در ادبیات ما عناصر محیطی، به نوعی که بتوان آن را اثری اقلیمی دانست، غایب است، اما این اصطلاح به ادبیات معاصر مربوط میشود. متونی را که بر پایه فرهنگ و سنّتها نوشتهشده و از نظر مردمشناختی و جامعهشناختی حائز اهمیت است، میتوان در دستهی «ادبیات اقلیمی» قرار داد. در تعریف «ادبیات داستانیِ اقلیمی» میتوان گفت داستانیست درباره یک منطقهی جغرافیاییِ خاص که خصیصههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی یک اقلیم را مورد توجه قرار میدهد.
محمودی با اشاره به اینکه این ادبیات در دوران دهه ۴۰ و ۵۰ به اوج خود میرسد، اضافه کرد: یکی از دلایل این امر تحولات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی آن دورهی خاص بهخصوص اصلاحات عرضی بود که برای رفاه کشاورزان اجرا شد، اما شکست خورد و بر فقر و تنگدستیِ آنان افزود. ورود تکنولوژی و ماشینآلات مدرن و تناقضات فضای زندگی روستاییان در آن دوره از محورهای ادبیات اقلیمیست.
او ادامه داد: کودتای ۲۸ مرداد منجر به تغییر نگرش روشنفکران شد و هرچه نشانی از غرب داشت مذموم شمرده شد. مفهوم «غربزدگی» هم در این دوره در ذهنیت روشنفکرانِ آن دوره شکل گرفت؛ اقبال عموم مردم و نویسندگان و روشنفکران به این ایده حکایت از محبوبیتِ آن داشت و با استقبالِ مخاطبان هم مواجه شد چراکه جاذبهها تنوعِ اقلیمی مختلف را به آنان نشان میداد.
محمودی در پایان نیز گفت: تقسیمبندیِ این ادبیات شامل ادبیات اقلیمیِ جنوب، ادبیات اقلیمیِ شمال، ادبیات اقلیمیِ خراسان یا شرق، و ادبیات اقلیمی غرب یا کرمانشاه است که هریک گرایشهای خاص خود را دارند.
ثبت دیدگاه