پایگاه خبری ایوان کتاب، وجیهه سامانی: یازدهم آذر ماه زادروز میلاد نویسنده شهیر و بزرگیست که دهههاست نامش بر تارک ادبیات ایران میدرخشد. جلال آل احمد نویسنده نامآشنای معاصر که با نون والقلم، زن زیادی، سنگی بر گوری، اورازان، مدیر مدرسه، نفرین زمین، از رنجی که میبریم و خسی در میقات و بسیار آثاری دیگر، تا همیشه در صحنه ادبیات ما درخشان و ماندگار خواهد بود.
تلاطمهای زندگی جلال از او شخصیتی متمایز و متفاوت از دیگر نویسندگان همعصرش ساخته بود. از طرف دیگر به خاطر روحیه جستوجوگری که داشت؛ به موقعیت و شرایط از پیش تعیین شده تن نمیداد و به همین دلیل هرگز مرعوب مسایل جاری روزگار و زمانهاش نشد و همیشه در عرصه ادبیات پیشتاز و سدشکن ظاهر شد. همین عوامل باعث شده بود در عرصه نویسندگی شخصیتی نوآور و منحصر به فرد باشد.
آنچه بیش از همه شخصیت و آثار جلال را از دیگران متمایز میکند، نگاه دقیق و چندوجهی او به وقایع اطراف و توجه به لایههای زیرین و متفاوت اجتماع بود که حاکی از بینش انسان شناختی عمیقی اوست.
جلال نویسندهای پرکار و همهکاره بود. هم مقالهنویس بود و هم داستاننویس و هم مترجم. آثاری که آلاحمد از نویسندگان معروفی مانند آلبر کامو، آندره ژید، ژان پل سارتر و اوژن یونسکو ترجمه کرد، باعث شد تا درهای جامعه ادبی ایران به روی نویسندگانی از غرب و جهان فکری آنها باز شود.
کتاب غرب زدگی جلال آل احمد، که حاصل همین بینش و شناخت عمیقش از فرهنگ و تمدن غرب بود، مورد توجه امام خمینی ره قرار گرفته بود. آلاحمد در سادهنویسی و رواننویسی و استفاده از زبان و لحن مردمی، ادامه دهنده محمدعلی جمالزاده است، سبکی که در عین روانی و سادگی، صریح، محکم، خلاق، نافذ، روشن و تأثیرگذار بود.در ادامه سبک جلال، میتوان به زندهیاد نادر ابراهیمی اشاره کرد که از نثر و زبان آلاحمد تأثیر زیادی گرفته بود.
آلاحمد در مقالاتش برخلاف داستانها، نثر فاخر و سنگینی داشت. وی در مقالات خود از نثر کهن فارسی و تأثیری که از نویسندگان پیشرو فرانسه گرفته بود بهره می برد و از این رو مقالاتش نثری سنگین و فاخر داشت. اما در داستانها شاهد یک نثر فشرده، کوتاه و موجز با یک ضربآهنگ تند و در عین حال دقیق، صریح و روشن هستیم. وی در آثارش به صراحت حرف و پیام خود را منتقل میکرد و به حاشیه نمیرفت.
جلال برخلاف بسیاری از نویسندگان روشنفکر هم عصر خود، به هنر متعهد پایبند بود. او هنر را ابزاری برای رساندن پیام و محتوا میدانست و از این رو معتقد بود نویسنده باید به کمک نوشتن، حتما مضمون و پیامی را به مخاطب منتقل کند. دیگر اینکه او فرم و محتوا را از هم مجزا میدانست و بین آنها تفکیک قائل بود. در واقع هم به فرم بها میداد و هم به محتوا و اجازه نمیداد تا هیچکدام از این دو، دیگری را تضعیف کند یعنی به دنبال این نبود که فرم خوب، محتوا را بپوشاند و یک اثر توخالی و بیروح ارائه کند و از طرف دیگر به خاطر محتوا، فرم را قربانی نمیکرد.
جلال در ارائه هنر متعهد، فقط به جامعه خود توجه نداشت و پیامش به نوعی پیام جهانی و عمومی بود. یعنی به نقش انسان و ارزشهای انسانی به صورت جهان شمول توجه داشت.نکته آخر که شاید کمتر به آن پرداخته شده، جایگاه زنان در آثار جلال است. در دورهای که جلال آلاحمد میزیست، متأسفانه جامعه ما به شدت در برهوت جامعه مردسالارانه به سر میبرد و زنان هم در خانه و هم در اجتماع، مقهور این فرهنگ غلط بودند. عموماً زنانی حقیر، منفعل و بیسواد. بدون جهان بینی و ایدوئولوژی و مقهور دنیای سرد و خشن مردسالارانه پیرامون خود.جلال در داستانهایش، صریح و واضح به نقش انفعالی زنان در جامعه میپرداخت و از خلال روایت داستانها و پردازش شخصیتها معلوم بود که به این امر معترض است. او در داستان «بچه مردم» به دور از شعار و کلیشهگویی، با بیان و نگاهی هنرمندانه، جامعه و نقش و جایگاهی که برای زنان به ارمغان آورده بود و نگاه ترحم انگیز و منفی جامعه به آنان را به درستی و روشنی و با صراحت به تصویر کشید و همچون آیینه، مقابل دیدگان همگان گرفت. در آثار جلال، برخلاف تصویر غلطی که از آن دوران در افواه عمومی ترسیم شده است، شاهد دوران زنستیز و مردسالارانه ای در دهه چهل و پنجاه هستیم. این جنبه از آثار متعهدانه جلال و نقد و نظر و نگاهش به زن، بسیار ارزشمند و درخور تقدیر است.
جلال آلاحمد جزو نویسندگان روشنفکر و پیشرو محسوب میشود. اما نمیتوانیم او را متعلق به جبهه و تفکر خاصی بدانیم، هر چند همواره گروههای مختلف کوشش کرده اند او را به نام خود مصادره کنند. اما جلال، یک هنرمند درد دیده و درد چشیده، یک انسان آزادمنش و نویسندهای متعهد بود که زشتیها و پلیدیهای جامعه را صریح و بدون خودسانسوری بیان میکرد. از این رو بدون شک میتوان او را یک نویسنده متعهدِ روشنفکرِ دردمند نامید.
جلال که در برههای از زندگی، به حزب توده پیوسته بود، در سالهای آخر حیات کوتاهش، با روحی خسته و دلزده از تفکرات مادی به دور از معنویت، به تعمق در خویش پرداخت تا آنجا که در نهایت، پلی روحانی و معنوی بین خود و خدایش برقرار کرد. او در کتاب «خسی در میقات» که سفرنامه حج او و یکی از ماندگارترین و مشهورترین سفرنامه های حج است، به این تحول روحی اشاره میکند و میگوید«دیدم که کسی نیستم که به میعاد آمده باشد، که خسی به میقات آمده است».
جایزه ادبی جلال آل احمد که یک جایزه دولتی و یکی از معتبرترین و مهمترین جوایز ادبی کشور محسوب میشود به منظور معرفی آثار برگزیده ادبیات داستانی در ایران پایهگذاری شدهاست.
این جایزه با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی از سال ۱۳۸۷ شروع به کار کرده و تا امروز چهارده دوره خود را پشت سر گذاشته و صد اثر برتر در چهار شاخه رمان و داستان بلند، داستان کوتاه، نقد ادبی و مستندنگاری را به جامعه ادبی معرفی کرده است. در حال حاضر پانزدهمین دوره این رویداد مهم ادبی در جریان است و بهزودی برگزیدگان خود را اعلام خواهد کرد.
ثبت دیدگاه