به گزارش ایوان کتاب ،در بخشی از سخن مترجم میخوانیم: پیش آمده است که روزی خواسته باشید متنی بنویسید؛ متنی کوتاه حتی؛ کاغذ و مداد و قلم؛ همه را آماده کردهاید، اما در برابر برگسفید، درمانده و ناتوان ماندهاید؛ چیزی چنانکه باید به ذهنتان نرسیده و در آرزوی نوشتن جملهای، ساعتها بر برگ سفید چشم دوختهاید. گاهی هم ذوق و حالتان، چنان بوده که هر روز دهها برگ سفید را سیاه کرده و نوشتهای دلخواه از این تلاش به دست آوردهاید.
نویسندگان هم مشکلاتی از این دست داشته و دارند! فرقی هم نمیکند، نامدار و ناشناس، پیر و جوان، زن و مرد، مجرب و نوآموز و … همه تجربههایی مشابه را زیستهاند.
نویسندگانی که آثارشان از پس سالیان به ما رسیده، از رده قلم به دستان بهروز و خوشبخت ادبیات به شمار میآیند، حتی اگر در زمانه خود چندان روی آسایش و رفاه را ندیدهباشند، در برابر، انسانهایی هم بودهاند که به رغم اصرار و اِبرامشان در نوشتن و به رغم عرقریزان روح، توفیقی به دست نیاوردهاند و امروز نام و نشانی از آنان به جای نمانده است. اینان قربانیان تیرهبخت ادبیاتاند. فیلیپ کلودل در این کتاب به سرنوشت این تیرهبختان ادبیات و آشفتهدلان برگ سفید میپردازد،در چارچوب خیالپردازیهای کوتاه، روایتهایی شگفت انگیز و اتفاقاتی نامنتظر، هم خندهدار و هم تأثرآور.
در شروع کتاب آمده است: سخن «از آن چند تن عاشقان کتاب» است؛ آنهایی که ادبیات شیفتهشان میکند، که سودای نویسنده شدن را در سر میپرورانند، اما به دلایلی چند از این کار باز میمانند، بسته به شرایط و قرنی که در آن به دنیا میاآیند، بسته به زبونی، غرور، سستی، کاهلی، دلیری، یا از سرِ تصادف و اتفاقی که زندگیِ آدمی را بازیچه خود میکند؛ و ما که در دستانِ زندگی جز مخلوقاتی فانی و ریزنقش نیستیم، اندهگین و آسیبپذیر…»
این کتاب در ۱۱۶ صفحه با شمارگان ۵۰۰ نسخه و با قیمت ۴۰ هزار تومان کارگاه اتفاق عرضه شده است.
ثبت دیدگاه