خواندنِ یادداشتهای روزانه یا گاهنوشتههای افراد و چهرههای برجسته و ارزشمند، برای عمومِ اهل مطالعه، جذاب و دوستداشتنی است؛ چرا که بهترین فرصت برای شناخت بهترِ لایههای زیرینِ شخصیت و رفتارِ فردِ مورد نظر است و این امکان را برای خواننده فراهم میآورد که بتواند در جاهایی که لازم میداند، به بهترین نحو، الگوبرداری کند.
حالا تصور کنید که نویسندهی این گاهنوشتهها، خودش نویسندهای چیرهدست و پُرسابقه باشد و با قلمِ خاص خودش، احوال روزانهاش را تقریر کند.
کتاب «نونِ نوشتن»، از همین دست کتابها است که نویسندهاش با این جملات، محتوای آن را برای خواننده شرح میدهد:
«آن چه در این گاهینوشتنها آمده است در مسیر مدّتی پانزده-شانزده ساله نوشته شده و هیچ کوششی به جهت تغییر یا تحریف آن چه اندیشیده و نوشتهام انجام نگرفته. خواستهام هر آن چه در هر هنگام یادداشت کردهام بیاید، از آن که خود بدانم در چه گاه چه میاندیشیدهام و شما نیز اگر خواستید بدانید!»
«نونِ نوشتن»، مجموعه یادداشتهای شخصی «محمود دولتآبادی»، بین سالهای ۵۹ تا ۷۴ است.
اگرچه این نویسندهی نامآشنای کشورمان، نیاز به معرفی چندانی ندارد؛ اما به حسب روال یادداشتهای معرفی کتاب؛ شرح کلّی و مختصری از ایشان ذکر میکنم.
محمود دولت آبادی، فرزند فاطمه و عبدالرسول، متولد نیمهی مرداد ۱۳۱۹ هجری خورشیدی و اهل “دولت آباد” سبزوار است. او در جوانی کشاورزی و کارگری کرده است. بعدها در دانشکدهی تئاتر تهران تحصیل کرد و مدتی نیز هنر پیشه بود. دولت آبادی در حال حاضر در تهران زندگی میکند و نویسندهای مستقل و استاد ادبیات دانشگاه است. برخی از کارشناسان و منتقدین ادبی؛ محمود دولت آبادی را نویسندهای بزرگ همچون تولستوی و بالزاک میدانند.
آثار دولتآبادی به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی، نروژی، سوئدی، چینی، کردی، عربی، هلندی، عبری و آلمانی ترجمه شدهاند.
در «نونِ نوشتن»، محمود دولت آبادی، حرفهای شنیدنی و خواندنی بسیاری دارد.
گاهی از افکارش میگوید و مینویسد: «اندیشیدن را جدی بگیریم. اندیشیدن. آن چه ما کم داریم، مردان و زنانی است که اندیشیدن را جدی گرفته باشند….بند زبان را ببندیم و بال اندیشه را بگشاییم. نویسنده نباید _فقط_ در بند گفتن باشد. برای گفتن همیشه وقت هست، اما برای اندیشیدن ممکن است دیر بشود…»
در جایی دیگر، در جواب کسانی که از گذشتهی او پرس و جو و کنجکاوی میکنند، مینویسد: «…این که من فقیر بوده یا نبودهام، این که رنج بسیار کشیده یا نکشیدهام، این که شوخ چشمیهایی داشته یا نداشتهام به پشیزی نمیارزد مگر آن که توانسته باشم یا بتوانم به مدد و بهرهگیری درست آن، ادبیات ناب اجتماعی بیافرینم».
همان طور که پیشتر اشاره کردم؛ این یادداشتها مربوط به سالهای ۵۹ تا ۷۴ ایشان است. در قسمتی از یادداشتها (مربوط به آغاز سال هزار و سیصد و شصت)، محمود دولت آبادی از نگارش قسمتی از بلندترین اثر خود صحبت میکند و این چنین مینگارد:
«سال هزار و سیصد و شصت را با ادامهی نوشتن کلیدر، جلد ششم آغاز میکنم. تصمیم دارم این رمان را که برایم از هر چیز گرامیتر است، دست نویس اولش را تا پایان سال تمام کنم. این کاری بود که باید تا پایان سال ۷-۱۳۵۶ تمام میکردم. چون برایش دست بالا ده سال کار گذاشته بودم. اما دستگیریام به وسیلهی ساواک در اسفند ۱۳۵۳ این کار را تعویق انداخت و به این جا کشاند تا امید ببندم به این که تا پایان سال ۶۰ تمامش کنم…»
در جایی از کتاب «نونِ نوشتن»، دولت آبادی از آشفتگیهای سیاسی و جدالها بر سرِ قدرت میگوید و نگاه خوبی از وضعیتِ آن سالها به ما میدهد که بسیار قابل توجه است:
«سال هزار و سیصد و پنجاه و نه پایان گرفت. امسال، سال بسیار آشفتهای بود. در کشور ما برخوردها و کشمکشها بر سر قدرتِ حکومت کردن بر مردم همچنان ادامه دارد…طرفداران به اصطلاح بورژوازی که پیش از رفتن محمدرضا شاه برای به دست گرفتن حکومت به دست و پا افتاده بودند، و دولت موقّت را هم تشکیل دادند، امسال به طور مشخّصتری به هم نزدیک شدند و سرانجام بر همگان روشن شد که بنی صدر را به عنوان تجسّم آمال خویش برگزیدهاند. و بنی صدر برای ایفای چنین نقشی از هر حیث مناسب به نظر میرسد. او هم “همهدان!” است و هم ملازاده است و هم روشنفکر است و هم جاهطلب است و هم خودبین است و هم فرصتطلب است و هم فریبکار است و طبعاً هم دروغگو و هدفهایش را با تکیه بر فریب عامهی مردم و گوشهی ابرو نشان دادن به همهی طیفهای قدرت و در خدمت ایشان مو به مو به دقّت تعقیب میکند».
حیفم میآید که نظر محمود دولت آبادی در خصوص کتاب و کسب دانش را در این جا نیاورم. او در قسمتی از «نونِ نوشتن»، به ترسِ خود از کتاب اشاره میکند و مینویسد:
«احساس میکنم از کتابها میترسم. هر وقت خود را در میان کتابها میبینم، با صراحت بیرحمانهای احساس نادانی میکنم. جهل! هیهات! با این جهل ثقیل و انبوه، چگونه میتوان زندگی کرد؟ چگونه میتوان زندگی را شناخت و توجیه کرد؟ چگونه میتوان در سرنوشت آن دخالت داشت؟»
در نقل قول از این کتاب، به همین میزان اکتفا میکنم؛ اگرچه حرفها و گفتههای فراوانی در موضوعات مختلف در این کتاب وجود دارد که فقط با مطالعهی خودِ کتاب میتوانید از آنها بهره ببرید.
اگرچه این کتاب برای عموم خوانندگان و دوستداران، مفید و مناسب است؛ اما مطالعهی آن برای نویسندگان و علاقهمندان به نویسندگی، به شدت توصیه میشود.
چاپ نخست این کتاب توسط نشر چشمه در زمستان ۱۳۸۸ در ۵٬۵۰۰ نسخه منتشر شد و در زمان نگارش این سطور؛ چاپ هشتم آن نیز به بازار آمده است.
امیدوارم که از خواندن این کتاب لذت ببرید و اگر دوست داشتید؛ نظرات خود، پیرامون مطالعهی آن را با ما در میان بگذارید.
ثبت دیدگاه