به گزارش ایوان کتاب – وقتی دیمون گلگوت، نویسنده اهل افریقای جنوبی فهمید که رمانش، «عهد»، در فهرست نهایی جایزه بوکر قرار گرفته، وجودش سراسر اضطراب شد. گلگوت پیش از این نیز دو بار در سالهای ۲۰۰۳ و ۲۰۱۰ در فهرست نهایی قرار گرفته بود و معتقد بود که هر دو بار استرس ناشی از نامزدی دریافت بوکر احتمالا چند سال از زندگیاش را کم کرده است. او در مصاحبهای که ماه سپتامبر با گاردین انجام داد، گفت: «به مدت چند هفته شما یکی از شش برنده هستید؛ بعد تمام توجهات از بین میرود و ناگهان تنها یک برنده وجود دارد و بقیه بازنده خواهید بود.»
اما امسال متفاوت بود. روز چهارشنبه داوران بوکر گلگوت را برنده اعلام کردند و رمان او را به خاطر «سبک روایی غیرمعمولش که شور و سرزندگی فاکنری را با دقت ناباکوفی در تعادل نگه میدارد، مرزها را درمینوردد و گواهی بر شکوفایی رمان در قرن بیستویک است» تحسین کردند.
در مراسم اهدای جوایز در لندن وقتی از او پرسیدند از اینکه برنده شده چه احساسی دارد، گلگوت ۵۷ ساله بیشتر از آنکه خوشحال باشد، مبهوت بود. او گفت: «بهتر است این سوال را فردا از من بپرسید؛ چون الان کاملا بیحس شدهام. واقعا انتظار نداشتم اینجا بایستم.» گلگوت هنگام دریافت جایزه گفت: «مایلم این جایزه را از طرف تمام داستانهای گفتهشده و ناگفته، نویسندگان شنیدهشده و ناشنیده از قارهای استثنایی که بخشی از آن هستم، بپذیرم؛ لطفا به شنیدن ما ادامه دهید؛ چیزهای بیشتری در راه است.»
«عهد»، نهمین کتاب گلگوت، پیش از این به دلیل توصیف پرمخاطره و زهرخنددارش از خانواده «سوارت»، مورد تمجید منتقدان قرار گرفته بود. منتقدان ادبی نثر تجربی او را به استادان مدرنیستی نظیر ویرجینیا وولف، جیمز جویس و ویلیام فاکنر تشبیه کردهاند؛ درحالیکه سایرین او را وامدار دیگر نویسنده شناختهشده اهل افریقای جنوبی، جی. ام. کوتسی دانستهاند.
گلگوت ایده این رمان را از گفتوگو با یکی از دوستانش که مراسم خاکسپاری اعضای خانوادهاش را شرح میداد به دست آورد که به نظر میرسد راهی عالی برای روایت یک حماسه خانوادگی باشد. گلگوت کار بر روی رمانی را آغاز کرد که متمرکز بر یک خانواده بود و گیسسفید آن در سال ۱۹۸۶، زمانی که افریقای جنوبی با ناآرامیهای سیاسی دست به گریبان بود، بر اثر سرطان میمیرد. عنوان رمان به وعده تحققنیافته برابری اجتماعی پس از پایان آپارتاید اشاره دارد و همچنین به عهد سالارزن خانواده که خانه را برای سالومه، خدمتکار سیاهپوستشان، به ارث خواهد گذاشت که این موضوع باعث شکاف در خانواده میشود. داستان این رمان در پریتوریا، جایی که او در آن بزرگ شد، اتفاق میافتد تا تاریخ سیاه این منطقه از آپارتاید، خشونت نژادی و تاثیر آن بر دوران کودکی نویسنده را مورد کندوکاو قرار دهد.
در مصاحبه تلفنی که پس از مراسم صورت گرفت، گلگوت گفت میخواست دوران پساآپارتاید را مورد بررسی قرار دهد تا از احساس زندگی در میان امیدها و ناامیدیها گزارشی مستند تهیه کند. او نمیخواست داستانی اخلاقگرایانه از قهرمانان و ستمگران بگوید، یا یک نوع تخلیه هیجانی برای آشکار ساختن مسیری رو به جلو برای کشور ارائه دهد. او گفت: «من به این ادعا که رمانها دنیا را عوض میکنند شک دارم. واقعا باورش نمیکنم. رمانها به شما میگویند که زنده بودن در لحظه خاصی از تاریخ چه حسی دارد. من این را بیشتر به عنوان ثبت وقایع میبینم تا عامل تغییر.» گلگوت ادامه داد: «میدانم که بعضی رماننویسان و منتقدان ممکن است این را به عنوان یک شکست در کارم تلقی کنند. آنها بر این باورند که رماننویسان قرار است یک راه اخلاقی رو به جلو را نشان دهند، اما صادقانه بگویم، من در این نقش احساس راحتی نمیکنم.»
او گفت در حالی که بسیاری از داستانهای «عهد» در دهههای گذشته اتفاق میافتند، مضامین آنها -میراث استعمار و آپارتاید و پرسشهایی درباره اینکه چه کسی به آن تعلق دارد- همچنان بهطرز دردناکی در کشورش طنینانداز است. او گفت: «موضوع سرزمین، کسی که مالک آن است، کسی که قبلا مالک آن بوده و در آینده مالک آن خواهد بود، در حال حاضر برای زندگی سیاسی افریقای جنوبی بسیار مهم است.»
راوی رمان گلگوت به ذهن شخصیتها نفوذ میکند و از آن خارج میشود. یک نفر دوم سرگردان هم وجود دارد؛ گاه «تو»ی خواننده است، گاه شخصیتی است که با دیگری حرف میزند و گاهی شخصیتی است که با خودش حرف میزند. گلگوت میگوید بهطور تصادفی به این تکنیک دست پیدا کرد: «کتاب را به شیوهای بسیار سنتیتر شروع کرده بودم. بعد پیشنهاد چند پیشنویس فیلمنامه را دریافت کرد. رمان را رها کردم تا آن کار را انجام بدهم. اما قواعد سینما بسیار متفاوت از نثر است و وقتی به رمان برگشتم، خیلی زود فهمیدم که چطور میتوانم قوانین معمول را زیر پا بگذارم.»
گلگوت پس از نادین گوردیمر و کوتسی که دوبار برنده شده، سومین نویسنده از افریقای جنوبی است که برنده جایزه بوکر شده است. او در سنین جوانی شروع به نوشتن کرد و از کودکی -زمانی که به خاطر بیماری لنفوم بستری بود و اعضای خانواده برایش کتاب میخواندند تا او را مشغول کنند- عاشق کتاب بود.
گلگوت اولین رمان خود، «فصل بیگناه» را سال ۱۹۸۲، زمانی که تنها ۱۷ سال داشت منتشر کرد. رمان «دکتر خوب» او که سال ۲۰۰۳ در انگلیس منتشر شد، همان سال در فهرست نهایی جایزه بوکر قرار گرفت و برنده جایزه نویسندگان مشترکالمنافع شد. در سال ۲۰۱۰ او برای رمان «در یک اتاق عجیب» دوباره در میان فینالیستهای بوکر قرار گرفت. گلگوت که خود را برای یک ناامیدی دیگر آماده کرده بود، از اینکه بالاخره توانست پیروز شود شگفتزده شد و نگران هجوم توجهات بود. او گفت: «من به برندهنشدن عادت کردهام. این چیزی است که برایش برنامهریزی شدهام. الان واقعا نمیدانم چه چیزی در پیش است. به نوعی از عدم تواناییام برای پاسخ دادن به این موقعیت میترسم. غریزهام عقبکشیدن و محافظت از خودم است.»
کار بعدی گلگوت یک مجموعه داستان کوتاه است. او میگوید: «در این مرحله موضوع مشترک همه آنها افرادی است که از خانه و میهن خود دورند، اما از آنجایی که این روزها کمتر سفر میکنم ممکن است کمی تغییر در آن ایجاد شود.»
ثبت دیدگاه