این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان درباره جایگاه «حیوانات» در ادبیات کودک و نوجوان، گفت: بخش بزرگی از ادبیات دنیا، ادبیاتی است که جانوران از گونه اسطورهای، تمثیلی و واقعی بسته به «شرایط اقلیمی» مخاطبان با بسامدی بیش و کم در آن نقشآفرینی میکنند. ما کتاب «کلیه و دمنه» را داریم که نقش جانوران و گفتوگوی آنها در ریخت تمثیلی و حکایتهای پندآموز، گیرایی شگفتی برای همگان و همهسالان دارد. در داستانهای شاهنامه سیمرغ و رخش و دیوان و جانوران جادویی فضایی چنان خیالانگیز و اسطورای میآفرینند که در آن رویدادهای واقعی هم رنگ و آهنگی فراواقع پیدا میکنند و جهان حسی و اندیشگی «مخاطب» را گسترش میدهند برای همین است که در شاهنامه هر چه از این فضا دورتر میشویم و به رویدادهای تاریخی میرسیم، داستانها به همان اندازه گیرایی خود را از دست میدهند. کاربرد «حیوانات» در «ادبیات» کودک بسیار دامنهدار است اما شیوه این کاربرد و چگونگی بهرهگیری از آنها در شعر، افسانه و قصه بسیار جای گفتوگو دارد.
نویسنده «قصه زاغ و روباه»، «قصه شهر قشنگ جنگلی» و «مرغابی و ماه» با بیان اینکه نقشآفرینی «حیوانات» در «ادبیات کودک» بسیار ضروری است، خاطرنشان کرد: پیوند انسان و کیهان از همه گونه جانوران، گیاهان و همه آن چیزهایی که جهان پیرامون ما را ساخته، انکارناپذیر است. ما در این بستر زاده میشویم و بعد میبالیم و باز به جهان ناشناختهها بازمیگردیم. پس دستبرد زدن به حیات و هستی همزیستان چه حیوانی و گیاهی و چه انسانی شایسته انسان آگاه و هوشمند نیست. امروزه «بشریت» با همین جداسریها خود را در آستانه نابودی وانهاده است. اگر این پیوند انسان و «طبیعت»، پایداری نکند، شوربختانه آیندهای برای کودکان نخواهیم داشت! اینجاست که باید گفت: ما به شعر، افسانه، و قصهها و داستانهایی که کودکان و جانوران، گیاهان و همه آن چیزهایی را که دنیای ما را به سوی دوستی و همزیستی فرامیخواند، بیش از همیشه نیازمندیم.
نویسنده «الاغه و کلاغه»، «قصه مار و قورباغه» و «دختر نارنج و ترنج» یادآور شد: بایسته است کودکان را از همان خردسالی به پاسداشت زمین و زندگی در روی زمین آشنا کنیم، این آشنایی میتواند در بزرگسالی ما را از خشونت باز دارد و راه با هم زیستن را پیش رویمان بگذارد. دیگر نمیتوان پذیرفت انسان هوشمند انسانی است که در همه حال خود را از تنگناها بیرون بکشد و به «موفقیت» برسد چرا که در این جهان پرآشوب فرومایگان فرصتطلب، هوشمندتر مینمایند اما این هوشمندی دروغین است. باید به کودکانمان یاد بدهیم هوشمندی در این است که بتوانیم همدیگر را درک کنیم به «حقوق» انسانی و زیستی هم تجاوز نکنیم و به سخن فردوسی شاعر ملی ایرانزمین «میازار موری که دانهکش است / که جان دارد و جان شیرین خوش است».
اسدالله شعبانی در پایان گفت: دیگر با این وضعیت ناگواری که برای دنیای امروز ما پیش آمده، نمیتوان گفت هر کسی که وانمود کرد دانشاندوزی کرده و به مدرک و مسند و قدرت راه یافته، هوشمند و باسواد است. دانشاندوزی و کوشش برای رسیدن به «موفقیت» تنها در گرو درک و رعایت حقوق دیگری است. یکی از بارزترین شاخصهای درک، پرهیز از حیوانآزاری است و پاسداشت محیط زیست. به گمان من آموزههایی از این دست بیش از همه از راه شعر و قصه و افسانههایی که در آنها پیوند حسی و عاطفی کودکان با دنیای جانوران برقرار میشود، امکانپذیر است.
ثبت دیدگاه